چگونه توییتر از خاکستر یک استارتاپ دیگر سر برآورد؟
توییتر (Twitter) در ۲۱ مارس ۲۰۰۶ مانند یک ققنوس، از خاکستر استارتاپ دیگری به نام اودئو (Odeo)، متولد شد.
به گزارش نبض فناوری، تصور کنید که شما شاغل هستید اما آخر هفتهها و بعضی از شبها، روی پروژه دیگری که با دوستان و همکارانتان برای پر کردن اوقات فراغت خود در نظر گرفتهاید، کار میکنید. حال فرض کنید که ۵ سال از شروع پروژه کوچک شما میگذرد و این پروژه به یکی از بزرگترین فناوریهای ارتباطی ۱۰۰ سال اخیر، تبدیل شده است و این دقیقا داستان توییتر است!
اما چگونه این پلتفرم، به یکی از محبوبترین و قدرتمندترین وبسایتهای دنیا تبدیل شد؟ با ما در این مطلب از استارتاپت همراه باشید تا با داستان توییتر آشنا شویم.
داستان توییتر از کجا شروع شد؟
توییتر (Twitter) در ۲۱ مارس ۲۰۰۶ مانند یک ققنوس، از خاکستر استارتاپ دیگری به نام اودئو (Odeo)، متولد شد. در نوامبر سال ۲۰۰۴، اوان ویلیامز (Evan Williams)، پس از توافق با گوگل (Google)، آخرین استارتاپ خود به نام بلاگر (Blogger) را واگذار کرد و با همسایهاش نوح گلس (Noah Glass)، وارد یک کار تجاری شد. این ۲ همسایه، مشغول فعالیت روی پلتفرمی بودند که از یک پادکست، پشتیبانی میکرد. ویلیامز به همراه یکی از دوستانش بیز استون (Biz Stone)، توانست بودجه این فعالیت را تامین کند و کار روی پلتفرم پادکستینگ اودئو را آغاز کرد.
شروع کار اودئو، از آپارتمان گلس بود اما ویلیامز که به تازگی توانسته بود با پول فروش بلاگر به سایت گوگل، یک خانه زیبا خریداری کند؛ پروژه اودئو را به آپارتمان قدیمی خود منتقل کرد. پس از مدتی، دفتر اودئو به مکان دیگری منتقل شد و اوان ویلیامز با استخدام ۱۴ کارمند، مدیرعامل آن شد.
اما یک برخورد اتفاقی، باعث استخدام کارمند جدیدی به نام جک دورسی (Jack Dorsey) شد. هنگامی که دورسی در کافی شاپ مشغول کدنویسی برای یک شرکت فروش بلیط بود، اوان ویلیامز را دید و با شناخت این شخصیت مشهور، سعی کرد تا برای پیدا کردن یک کار بهتر، ایمیل ویلیامز را پیدا کند و رزومه خود را برای او ارسال نماید. بالاخره بعد از چند بار رفت و آمد و مصاحبه شغلی، دورسی بخشی از تیم اودئو شد.
تا جولای ۲۰۰۵، شرکت اودئو فقط یک محصول داشت که آن هم یک پلتفرمی برای پادکست بود. اما بعد از مدتی در پاییز ۲۰۰۵، اوضاع به هم ریخت و علیرغم سرمایهای که ویلیامز جمع کرده بود؛ این پلتفرم توجه زیادی را به خود جلب نکرد. احتمالا این نتیجه به دلیل کیفیت پادکست یا تنشهایی که بین رهبری محافظهکارانه ویلیامز و سبک تند و آتشین گلس وجود داشت، به دست آمده بود. در هر صورت دلیل آن هر چه که بود، اودئو زمانی که کمپانی اپل در سال ۲۰۰۵ از پادکست خود به نام iTunes رونمایی کرد، به بن بست رسید. ویلیامز از این وضعیت غیرقابل تحمل، ناامید شد و از کارمندان خود پرسید: «اگر میخواستید یک شرکت جدید بسازید یا ادئو را دوباره احیا کنید، چه میساختید؟»
این شرکت شروع به برگزاری «هکاتونهای رسمی» (گردهمایی برنامهنویسان رایانه، توسعهدهندگان و طراحان برای همکاری) کرد که در آن کارمندان، کل روز را روی پروژهها وقت میگذراندند. به این ترتیب آنها به چند گروه، تقسیم شدند.
انگیزه ویلیامز از این کار، شنیدن مکالمات بین گلس و دورسی بود. دورسی در جستجوی مفهومی بود که آن را «وضعیت» (Status) مینامید و از زمانی که خدمات وبلاگ نویسی زنده را استفاده میکرد، این ایده به ذهنش آمده بود. چون در آن، هنگامی که کاربران فعال نبودند، پیام «غایب است» ارسال میشد. او پلتفرمی در نظر داشت ه به کمک آن، افراد میتوانستند وضعیت خود را به عموم اطلاع دهند. دورسی این ایده را با گلس در میان گذاشت و گلس هم از این ایده در مقابل ویلیامز و اعضای هیئت مدیره اودئو، حمایت کرد.
در آخرین هکاتون، دورسی اولین چشمانداز پلتفرم خود را ایجاد کرد و هنگامی که تمام پروژههای این کارمند مورد بررسی قرار گرفت، ویلیامز و کمک بنیانگذارش بیز استون، به دورسی مهلت دادند تا وقت بیشتری روی این پروژه صرف کند و آن را توسعه دهد. ویلیامز نسبت به پتانسیل توییتر، تردید داشت اما با این حال، گلس را مسئول این پروژه کرد و هر از چند گاهی هم، استون به تیم توییتر گلس کمک میکرد.
گلس عاشق این ایده بود. جلسات بسیاری با دورسی برگزار کرد و ایدهاش را کاملا پرورش داد. توییتر در روزهای ابتدایی، با الهام از نام Flicker (یک سرویس اشتراکگذاری عکس) به عنوان Twttr شناخته میشد. آن زمان، گاهی برای به دست آوردن مزیت نام دامنه، حذف حروف صدادار در نام شرکتها و خدمات آنها، یک ترند محبوب بود. نوح گلس به دلیل پیشنهاد نام اصلی Twttr و نام نهایی آن به عنوان توییتر (Twitter) شهرت دارد. این کلمه به معنای انفجار اطلاعات غیرمرتبط و همچنین صدای جیک جیک پرنده است.
در فوریه ۲۰۰۶، آنها به کمک یک توسعهدهنده قرارداد به نام فلورین وبر، ایده جدید دورسی را به سایر شرکتها ارائه دادند. سیستمی که میتوانست متنی را به یک شماره تلفن بفرستد و بین تمام دوستان او پخش (Broacast) شود. اما این ایده، مورد استقبال سرمایهگذاران قرار نگرفت.
اولین توییت
دورسی اولین پیام توییتر را در ۲۱ مارس ۲۰۰۶ ساعت۹:۵۰ بعد از ظهر، ارسال کرد و در این پیام نوشته شده بود: «راهاندازی Twttr من، همین الان.»
اودئو تا ماه مارس ۲۰۰۶، نمونه اولیه توییتر را استفاده میکرد. در ماه جولای، شرکت TechCrunch برای اولین بار Twttr را پوشش داد. در تابستان همان سال، طی پروژه توسعه توییتر، برای اعضای تیم حدودا صدها دلار به ازای ارسال پیامک، در صورتحساب تلفن شخصیشان ثبت میشد. شرکت موافقت کرد تا آن صورتحسابها را برای کارمندان، پرداخت کند.
یک روز در سپتامبر ۲۰۰۶، ویلیامز مدیرعامل اودئو، نامهای به سرمایهگذاران نوشت و اعلام کرد که شرکت، پیشرفتی ندارد. او نسبت به این وضعیت احساس خوبی نداشت و قصد داشت تا سهام خود را پس بگیرد که ضرر نکند. ویلیامز پیشنهاد داد که کلیه سهام سرمایهگذاران اودئو را بخرد و سرانجام، سرمایهگذاران با فروش سهام موافقت کردند. هیچیک از سهامداران فکر نمیکردند که توییتر تا ۶ ماه بعد، یعنی بهار سال ۲۰۰۷ هنگامی که کنفرانس تعاملی SXSW را در تگزاس به عهده گرفت، موفقیت بزرگی به دست آورد و بیش از ۵ میلیارد دلار، ارزش پیدا کند.
بنابراین اوان توییتر را خریداری کرد و سرمایهگذاران اودئو، این معامله را پذیرفتند؛ اما هنوز این سوال وجود دارد که آیا سرمایهگذاران اودئو، کاملا از گستردگی پلتفرم توییتر اطلاع داشتند یا خیر؟ برخی سرمایهگذاران معتقد هستند که فریب خوردهاند و ویلیامز بیش از آنچه سعی میکرد و توییتر را بیارزش جلوه دهد، از پتانسیل آن آگاهی داشت. داراییهای شرکت اودئو که با قیمت تقریبی ۵ میلیون دلار فروخته شده، اکنون حداقل ۱۰۰۰ برابر بیشتر ارزش دارند: ۵ میلیارد دلار!
پس از تصاحب مالکیت، اولین قدم تجارت ویلیامز، تغییر نام شرکت به Obvious Corp بود. اما دومین اقدام او، برای تمام افراد شرکت، شوکهکننده بود. او در جولای ۲۰۰۶، نوح گلس بنیانگذار اودئو و بزرگترین قهرمان داستان توییتر را اخراج کرد!
چرا ویلیامز، گلس را اخراج کرد؟
پس از آن که ویلیامز، گلس را از توییتر اخراج کرد، نام نوح گلس به طور موثری از داستان توییتر پاک شد. بسیاری از کارمندان ادعا میکنند که هیچ فردی در اودئو بیشتر از گلس، احساس شور و شوق نسبت به پروژه توییتر نشان نمیداد و او از بسیاری جهات، «رهبر معنوی» آن بوده است.
متداولترین پاسخی که شنیده شد، این است که این ۲ نفر، شخصیت متضادی داشتند. همه میگویند: «اصولا گلس پر سر و صدا و ویلیامز، ساکت است. شخصیت پر جنب و جوش گلس با ویلیامز آرام و متفکر، مغایرت داشت. فشارهای گلس برای اجرای توییتر خود با مدیر اجرایی، سازگار و هماهنگ نبود. گلس دچار استرس میشد و کمی بیثبات بود. از طرفی گلس به دنبال راهاندازی توییتر برای خودش بود و میخواست مدیرعامل شود.»
گلس معتقد است که توسط دوستانش به او خیانت شده است، توسط شرکت خودش، افرادی که به آنها اعتماد کرده است. گلس که در صفحه توییترش که اکنون غیرفعال است، میگوید: «من این کار را شروع کردم.»
اما اعلام میکند که آن را به تنهایی انجام نداده است. او به دورسی و دیگران اعتبار داده است. او که «بزرگترین مدافع داستان توییتر» لقب گرفته و نام این سایت را انتخاب کرده است، تاکید میکند: «میدانم که بدون من، توییتر اصلا وجود نداشت.»
ویلیامز با تایید کمی از این واقعیت، پس از انتشار صحبتهای گلس، پیام خود را در توییتر نوشت: «درست است که نوح هرگز به اندازه کافی برای نقش اولیه خود در توییتر اعتبار کسب نکرد. همچنین، او این نام را پیشنهاد کرد که بسیار درخشان بود.»
دورسی هیچ اظهار نظر عمومی درباره این ماجرا نکرد، اما بعدا اظهار داشت که در اخراج گلس دخالتی نداشته و این ادعا که او به ویلیامز گفته است «اگر نوح بماند، من در شرکت کار نمیکنم» را رد کرد.
در هر صورت، ویلیامز در راس یکی از موفقترین شرکتهای شبکه اجتماعی قرار گرفت و نام گلس تا حد زیادی از تاریخ توییتر پاک شد. در آوریل ۲۰۰۷، توییتر رسما به یک شرکت مستقل تبدیل شد و ویلیامز، دورسی را به عنوان مدیرعامل خود انتخاب کرد.
توییتر به رشد انفجاری رسید
اکنون داستان توییتر در آستانه بزرگترین رشد اقتصادی خود بود. زمانی که زلزلهای در سان فرانسیسکو رخ داد و کاربران از توییتر برای انتشار این خبر استفاده کردند، این اتفاق به نقطه عطفی برای توییتر تبدیل شد. پس از آن، کنفرانس تعاملی South By Southwest 2007 (SXSW) شاهد انفجار بزرگی در استفاده از توییتر بود. در این رویداد، روزانه بیش از ۶۰.۰۰۰ توییت ارسال میشد. تیم توییتر، حضور گستردهای در این رویداد داشت و از وایرال بودن کنفرانس و شرکتکنندگان آن بهره برد.
داستان توییتر در سالهای اولیه شکلگیری و رشد خود، دور از مشکل نبود. پایگاه کاربران توییتر با نرخ حیرتانگیزی رو به رشد بود و غالبا ظرفیت سرورها تمام میشد. هنگامی که سرورها بیش از حد بارگذاری میشدند، یک نقاشی از هنرمندی به نام Yiying Lu روی صفحه ظاهر میشد. در این نقاشی، یک نهنگ وجود داشت که توسط هشت پرنده از آب خارج شده تا آن را از غرق شدن در اقیانوس نجات دهند. تیم توییتر از این تصویر استفاده کرد، زیرا آنها فکر میکردند که این نقاشی نماد تایید وجود مشکل است و نشاندهنده این است که آنها مشغول کار برای حل آن مشکل هستند. این صفحه خطا در توییتر، وایرال شد و به زودی «نهنگ ناکام» لقب گرفت.
محدودیت ۱۴۰ کاراکتری یا ۲۸۰ کاراکتری؟
دلیل این که توییتر، محدودیت کاراکتر (حرف) را در توییتها اعمال میکند، این است که در ابتدا توییتر به عنوان یک پلتفرم مبتنی بر پیام کوتاه طراحی شده بود. در روزهای ابتدایی داستان توییتر ، ۱۴۰ کاراکتر، محدودیتی بود که اپراتورهای تلفن همراه با استاندارد پروتکل پیامکی به آن تحمیل کرده بودند. از آنجا که در نهایت، توییتر به یک پلتفرم وب تبدیل شد، محدودیت ۱۴۰ کاراکتر همچنان به عنوان یک برند تجاری باقی ماند.
با این وجود در سال ۲۰۱۷، توییتر تصمیم گرفت که محدودیت ۱۴۰ کاراکتر در عصر گوشیهای هوشمند، دیگر اهمیتی ندارد و به دلیل برخی اعتراضات، محدودیت توییت را به ۲۸۰ کاراکتر افزایش داد، هرچند این شرکت توضیح داد که بیشتر توییتها حدود ۵۰ کاراکتر دارند. افزایش کاراکتر برای کمک به کاربران توییتر طراحی شد تا وقت کمتری را صرف فکر کردن برای کاهش کاراکترها کرده و بیشتر وقت خود را به صحبت کردن بگذرانند.
نوآوری کاربران در توییتر
با افزایش تعداد کاربران توییتر، یک اتفاق خندهدار و ناگهانی رخ داد: کاربران برای استفاده از این سرویس، اصطلاحات جدید و روشهای مختلفی ایجاد کردند که در واقع یک نوآوری ناشی از ضرورت بود.
در ابتدا، کاربران هیچ راهی برای شناسایی یکدیگر در توییتر نداشتند. برخی از کاربران قبل از یک نام کاربری، نماد @ را قرار دادند تا کاربر دیگری را در یک توییت شناسایی کنند. این کار به یک روش شایع برای تایید کاربران دیگر تبدیل شد و تیم توییتر، این عملکرد بومی را به پلتفرم توییتر اضافه کرد. همین اتفاق در مورد هشتگها افتاد که اکنون جزو جداییناپذیر داستان توییتر هستند.
همچنین این عملکرد کاربر محور، منبع ریتوییتها محسوب میشد. کاربران میخواستند راهی برای ارسال مجدد پیام از یک کاربر توییتر پیدا کنند، در عین این که نام اصلی کاربری که در ابتدا آن را توییت کرده حفظ شود. کاربران قبل از ارسال پیام، شروع به اضافه کردن RT کردند و به فالوورهای خود پیام دادند که توییت زیر یک گزارش است. در آگوست ۲۰۱۰، این قابلیت به طور رسمی به این پلتفرم اضافه شد. در سپتامبر ۲۰۱۱، تعداد کاربران توییتر به ۱۰۰ میلیون نفر رسید.
توییتر و واین(vine)
در اکتبر سال ۲۰۱۲، توییتر پیشنهاد خرید استارت آپ واین را با ۳۰ میلیون دلار داد و مالکیت آن را به دست آورد. این پلتفرم به افراد اجازه میداد کلیپهای ۶ ثانیهای از زندگی روزمره خود را ضبط کنند و به سرعت در اینترنت شایع شد.
در سال ۲۰۱۳، با معرفی کلیپ ویدئویی ۱۵ ثانیهای در اینستاگرام، پلتفرم واین مورد انتقاد قرار گرفت. به دنبال آن، اسنپ چت، خیلی سریع برای کاربران خود امکان ارسال کلیپهای ۱۰ ثانیهای را فراهم کرد. واین نتوانست خود را در این رقابت متمایز کند و خیلی زود، کاربران و تبلیغکنندگان آن به سمت پلتفرمهای جدیدتر رفتند.
در پی برنامههایی برای در همآمیختن توییتر و واین و تلاش ناکام در فروش این پلتفرم، توییتر در اکتبر سال ۲۰۱۶، واین را تعطیل کرد.
برخورد مدیرعاملها
بنیانگذاران داستان توییتر ، اوان ویلیامز و جک دورسی در حالی که کار خود را به عنوان دو دوست شروع کردند و حتی ویلیامز، جک را به عنوان شخصی برای رهبری توییتر انتخاب کرد، روابط آنها خیلی سریع به هم خورد. ویلیامز متقاعد شد که دورسی فاقد تجربه برای اداره این شرکت است. خرابی مداوم سرورها در سالهای ابتدایی و وقتگذرانی برای دنبال کردن سرگرمیهای خارج از محل کار توسط دورسی، طبق گفتهها باعث شد ویلیامز، دورسی را کنار بگذارد.
در اکتبر ۲۰۰۸، ویلیامز سهامداران توییتر را متقاعد کرد که دورسی نمیتواند این شرکت را اداره کند و آنها هم به نوبه خود به دورسی اطلاع دادند که او باید کنارهگیری کرده و با به عهده گرفتن یک نقش تشریفاتی به عنوان یک عضو هیئت مدیره با اوان به عنوان مدیرعامل جایگزین شود.
روایت رسمی این بود که توافق متقابل حاصل شده و دورسی برای انجام سایر وظایف در این شرکت کنارهگیری کرده است، در حالی که ویلیامز باتجربه، جهتگیری کسبوکار را هدایت میکند. در حقیقت، دورسی هیچ نقش معنیداری در شرکت نداشت و در سکوت نسبت به آن خشمگین بود.
او از این زمان برای شروع یک استارتاپ جدید به نام Square استفاده کرد و برای بیان روایت خودش، راهی یک حمله جدی رسانهای شد. دورسی در حالی که در مورد ماهیت اخراج خود توضیحی نمیداد، یک تور مطبوعاتی گسترده را به راه انداخت و تقریبا هرگونه فرصت مصاحبهای را میپذیرفت تا راهی برای گفتن داستانی باشد که او را به عنوان تنها مخترع توییتر و متفکر واقعی پشت این پلتفرم نشان دهد. این امر در حالی اتفاق افتاد که نام اوان ویلیامز و بیز استون در میان ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار مطرح شد، در حالی که نام دورسی در این فهرست نبود.
با گذشت زمان و تغییر سهامداران توییتر، سرانجام دورسی، افرادی را پیدا کرد که با او همدل بودند. دورسی از طریق سلسله جلسات ناشناختهای برای ویلیامز، اکثریت هیئت مدیره توییتر را به دست آورد. این امر در اکتبر سال ۲۰۱۰ به اوج خود رسید و هیئت مدیره به ویلیامز که غافلگیر شده بود، گفت که او باید از سمت خود به عنوان مدیرعامل کنارهگیری کند. پس از آن دیک کاستولو مدیرعامل شد. در حالی که برخی ناامیدیها به دلیل عدم قاطعیت ویلیامز در مقابله با نرخ رشد کاهنده توییتر و سوالات همیشگی از سودآوری آن وجود داشت، این اخراج، بیشتر محصول مبارزات مخفی دورسی بود. در حالی که برنامه اولیه این بود که ویلیامز به طور کامل از شرکت خارج شود، مداخلهای از سوی بیز استون (که از جریان بیخبر بود) باعث شد ویلیامز به عنوان مدیر محصول، سمتی را به عهده بگیرد. اما همانطور که مشخص شد، مدیرعامل سابق متوجه شد که موقعیت وی تا حد زیادی تشریفاتی خواهد بود و در اوایل سال ۲۰۱۱، ویلیامز این شرکت را ترک کرد. در جولای ۲۰۱۵، کاستولو استعفا داد و به این ترتیب دورسی مدیرعامل شد.
بنا به گزارشها، روابط بین دو بنیانگذار در سالهای پس از آن، نرمتر شده است و ویلیامز از دورسی در هنگام بازگشت رسمی به عنوان مدیرعامل در سال ۲۰۱۵، در توییتر حمایت کرد.
سهام توییتر
توییتر طی این سالها، روند صعودی و فرازونشیبهایی را تجربه کرده است، اما اکنون به نظر میرسد که این شرکت میتواند در آینده هم جایگاه درخشانی داشته باشد.
سهام این شرکت در دورهای با کاهش روبهرو شد، اما ترکیبی از ابتکارات جدید جذب کاربر، رشد پایدار درآمد و مزایای رقابتی نسبت به رقبای خود، نشان میدهد که آینده این شرکت هنوز هم میتواند درخشان باشد. از این زمان، قیمت سهام توییتر در حدود ۱۸/۳۷ دلار برای هر سهم است.
جایگاه امروز توییتر
توییتر تقریبا ۳۳۰ میلیون کاربر در سراسر جهان دارد. روزانه بیش از ۵۰۰ میلیون توییت ارسال میشود و ۱۴۰ میلیون کاربر روزانه دارد. در سال ۲۰۰۸، توییتر هشت کارمند داشت. امروز بیش از ۴۰۰ نفر کارمند دارد و در حال استخدام افراد بیشتری است.
با این حال، این کار الگویی برای سودآوری مداوم ارائه نمیدهد. سوال واقعی این بود که چگونه تبلیغات را به روشی معرفی کند که برای کاربران، بیش از حد مزاحمت ایجاد نکند. بنیانگذاران توییتر همه با قاطعیت میخواستند از تقلید کردن از فیسبوک جلوگیری کنند. این راهحل در سال ۲۰۱۰ با توییتهای تبلیغاتی ارائه شد.
این توییتها تقریبا ۸۵٪ از درآمد توییتر را شامل میشوند و یک توییت، حساب یا ترند خاص (مانند یک هشتگ خاص) در فیدهای مردم ظاهر میشود که با پول پرداخت شده برای آن بر اساس هر کلیک و ریتوییت درآمد ایجاد میشود. در سال ۲۰۱۵، این مدل در داستان توییتر حدود ۴۰۰ میلیون دلار درآمد ایجاد کرده است.
توییتر چگونه درآمد کسب میکند؟
با توجه به موفقیت همه جانبه داستان توییتر در جذب کاربران، سوالی که سالها بعد از موفقیت آن مطرح شد، این است که «توییتر چگونه میتواند درآمد کسب کند؟»
اولین سودآوری توییتر در سال ۲۰۰۹ به دست آمد که توییتر حق فروش توییتهای خود را برای مشاهده در موتورهای جستجوی بینگ و گوگل با مبلغ ۱۰ و ۱۵ میلیون دلار به دست آورد.
به گزارش نبض فناوری، تصور کنید که شما شاغل هستید اما آخر هفتهها و بعضی از شبها، روی پروژه دیگری که با دوستان و همکارانتان برای پر کردن اوقات فراغت خود در نظر گرفتهاید، کار میکنید. حال فرض کنید که ۵ سال از شروع پروژه کوچک شما میگذرد و این پروژه به یکی از بزرگترین فناوریهای ارتباطی ۱۰۰ سال اخیر، تبدیل شده است و این دقیقا داستان توییتر است!
اما چگونه این پلتفرم، به یکی از محبوبترین و قدرتمندترین وبسایتهای دنیا تبدیل شد؟ با ما در این مطلب از استارتاپت همراه باشید تا با داستان توییتر آشنا شویم.
داستان توییتر از کجا شروع شد؟
توییتر (Twitter) در ۲۱ مارس ۲۰۰۶ مانند یک ققنوس، از خاکستر استارتاپ دیگری به نام اودئو (Odeo)، متولد شد. در نوامبر سال ۲۰۰۴، اوان ویلیامز (Evan Williams)، پس از توافق با گوگل (Google)، آخرین استارتاپ خود به نام بلاگر (Blogger) را واگذار کرد و با همسایهاش نوح گلس (Noah Glass)، وارد یک کار تجاری شد. این ۲ همسایه، مشغول فعالیت روی پلتفرمی بودند که از یک پادکست، پشتیبانی میکرد. ویلیامز به همراه یکی از دوستانش بیز استون (Biz Stone)، توانست بودجه این فعالیت را تامین کند و کار روی پلتفرم پادکستینگ اودئو را آغاز کرد.
شروع کار اودئو، از آپارتمان گلس بود اما ویلیامز که به تازگی توانسته بود با پول فروش بلاگر به سایت گوگل، یک خانه زیبا خریداری کند؛ پروژه اودئو را به آپارتمان قدیمی خود منتقل کرد. پس از مدتی، دفتر اودئو به مکان دیگری منتقل شد و اوان ویلیامز با استخدام ۱۴ کارمند، مدیرعامل آن شد.
اما یک برخورد اتفاقی، باعث استخدام کارمند جدیدی به نام جک دورسی (Jack Dorsey) شد. هنگامی که دورسی در کافی شاپ مشغول کدنویسی برای یک شرکت فروش بلیط بود، اوان ویلیامز را دید و با شناخت این شخصیت مشهور، سعی کرد تا برای پیدا کردن یک کار بهتر، ایمیل ویلیامز را پیدا کند و رزومه خود را برای او ارسال نماید. بالاخره بعد از چند بار رفت و آمد و مصاحبه شغلی، دورسی بخشی از تیم اودئو شد.
تا جولای ۲۰۰۵، شرکت اودئو فقط یک محصول داشت که آن هم یک پلتفرمی برای پادکست بود. اما بعد از مدتی در پاییز ۲۰۰۵، اوضاع به هم ریخت و علیرغم سرمایهای که ویلیامز جمع کرده بود؛ این پلتفرم توجه زیادی را به خود جلب نکرد. احتمالا این نتیجه به دلیل کیفیت پادکست یا تنشهایی که بین رهبری محافظهکارانه ویلیامز و سبک تند و آتشین گلس وجود داشت، به دست آمده بود. در هر صورت دلیل آن هر چه که بود، اودئو زمانی که کمپانی اپل در سال ۲۰۰۵ از پادکست خود به نام iTunes رونمایی کرد، به بن بست رسید. ویلیامز از این وضعیت غیرقابل تحمل، ناامید شد و از کارمندان خود پرسید: «اگر میخواستید یک شرکت جدید بسازید یا ادئو را دوباره احیا کنید، چه میساختید؟»
این شرکت شروع به برگزاری «هکاتونهای رسمی» (گردهمایی برنامهنویسان رایانه، توسعهدهندگان و طراحان برای همکاری) کرد که در آن کارمندان، کل روز را روی پروژهها وقت میگذراندند. به این ترتیب آنها به چند گروه، تقسیم شدند.
انگیزه ویلیامز از این کار، شنیدن مکالمات بین گلس و دورسی بود. دورسی در جستجوی مفهومی بود که آن را «وضعیت» (Status) مینامید و از زمانی که خدمات وبلاگ نویسی زنده را استفاده میکرد، این ایده به ذهنش آمده بود. چون در آن، هنگامی که کاربران فعال نبودند، پیام «غایب است» ارسال میشد. او پلتفرمی در نظر داشت ه به کمک آن، افراد میتوانستند وضعیت خود را به عموم اطلاع دهند. دورسی این ایده را با گلس در میان گذاشت و گلس هم از این ایده در مقابل ویلیامز و اعضای هیئت مدیره اودئو، حمایت کرد.
در آخرین هکاتون، دورسی اولین چشمانداز پلتفرم خود را ایجاد کرد و هنگامی که تمام پروژههای این کارمند مورد بررسی قرار گرفت، ویلیامز و کمک بنیانگذارش بیز استون، به دورسی مهلت دادند تا وقت بیشتری روی این پروژه صرف کند و آن را توسعه دهد. ویلیامز نسبت به پتانسیل توییتر، تردید داشت اما با این حال، گلس را مسئول این پروژه کرد و هر از چند گاهی هم، استون به تیم توییتر گلس کمک میکرد.
گلس عاشق این ایده بود. جلسات بسیاری با دورسی برگزار کرد و ایدهاش را کاملا پرورش داد. توییتر در روزهای ابتدایی، با الهام از نام Flicker (یک سرویس اشتراکگذاری عکس) به عنوان Twttr شناخته میشد. آن زمان، گاهی برای به دست آوردن مزیت نام دامنه، حذف حروف صدادار در نام شرکتها و خدمات آنها، یک ترند محبوب بود. نوح گلس به دلیل پیشنهاد نام اصلی Twttr و نام نهایی آن به عنوان توییتر (Twitter) شهرت دارد. این کلمه به معنای انفجار اطلاعات غیرمرتبط و همچنین صدای جیک جیک پرنده است.
در فوریه ۲۰۰۶، آنها به کمک یک توسعهدهنده قرارداد به نام فلورین وبر، ایده جدید دورسی را به سایر شرکتها ارائه دادند. سیستمی که میتوانست متنی را به یک شماره تلفن بفرستد و بین تمام دوستان او پخش (Broacast) شود. اما این ایده، مورد استقبال سرمایهگذاران قرار نگرفت.
اولین توییت
دورسی اولین پیام توییتر را در ۲۱ مارس ۲۰۰۶ ساعت۹:۵۰ بعد از ظهر، ارسال کرد و در این پیام نوشته شده بود: «راهاندازی Twttr من، همین الان.»
اودئو تا ماه مارس ۲۰۰۶، نمونه اولیه توییتر را استفاده میکرد. در ماه جولای، شرکت TechCrunch برای اولین بار Twttr را پوشش داد. در تابستان همان سال، طی پروژه توسعه توییتر، برای اعضای تیم حدودا صدها دلار به ازای ارسال پیامک، در صورتحساب تلفن شخصیشان ثبت میشد. شرکت موافقت کرد تا آن صورتحسابها را برای کارمندان، پرداخت کند.
یک روز در سپتامبر ۲۰۰۶، ویلیامز مدیرعامل اودئو، نامهای به سرمایهگذاران نوشت و اعلام کرد که شرکت، پیشرفتی ندارد. او نسبت به این وضعیت احساس خوبی نداشت و قصد داشت تا سهام خود را پس بگیرد که ضرر نکند. ویلیامز پیشنهاد داد که کلیه سهام سرمایهگذاران اودئو را بخرد و سرانجام، سرمایهگذاران با فروش سهام موافقت کردند. هیچیک از سهامداران فکر نمیکردند که توییتر تا ۶ ماه بعد، یعنی بهار سال ۲۰۰۷ هنگامی که کنفرانس تعاملی SXSW را در تگزاس به عهده گرفت، موفقیت بزرگی به دست آورد و بیش از ۵ میلیارد دلار، ارزش پیدا کند.
بنابراین اوان توییتر را خریداری کرد و سرمایهگذاران اودئو، این معامله را پذیرفتند؛ اما هنوز این سوال وجود دارد که آیا سرمایهگذاران اودئو، کاملا از گستردگی پلتفرم توییتر اطلاع داشتند یا خیر؟ برخی سرمایهگذاران معتقد هستند که فریب خوردهاند و ویلیامز بیش از آنچه سعی میکرد و توییتر را بیارزش جلوه دهد، از پتانسیل آن آگاهی داشت. داراییهای شرکت اودئو که با قیمت تقریبی ۵ میلیون دلار فروخته شده، اکنون حداقل ۱۰۰۰ برابر بیشتر ارزش دارند: ۵ میلیارد دلار!
پس از تصاحب مالکیت، اولین قدم تجارت ویلیامز، تغییر نام شرکت به Obvious Corp بود. اما دومین اقدام او، برای تمام افراد شرکت، شوکهکننده بود. او در جولای ۲۰۰۶، نوح گلس بنیانگذار اودئو و بزرگترین قهرمان داستان توییتر را اخراج کرد!
چرا ویلیامز، گلس را اخراج کرد؟
پس از آن که ویلیامز، گلس را از توییتر اخراج کرد، نام نوح گلس به طور موثری از داستان توییتر پاک شد. بسیاری از کارمندان ادعا میکنند که هیچ فردی در اودئو بیشتر از گلس، احساس شور و شوق نسبت به پروژه توییتر نشان نمیداد و او از بسیاری جهات، «رهبر معنوی» آن بوده است.
متداولترین پاسخی که شنیده شد، این است که این ۲ نفر، شخصیت متضادی داشتند. همه میگویند: «اصولا گلس پر سر و صدا و ویلیامز، ساکت است. شخصیت پر جنب و جوش گلس با ویلیامز آرام و متفکر، مغایرت داشت. فشارهای گلس برای اجرای توییتر خود با مدیر اجرایی، سازگار و هماهنگ نبود. گلس دچار استرس میشد و کمی بیثبات بود. از طرفی گلس به دنبال راهاندازی توییتر برای خودش بود و میخواست مدیرعامل شود.»
گلس معتقد است که توسط دوستانش به او خیانت شده است، توسط شرکت خودش، افرادی که به آنها اعتماد کرده است. گلس که در صفحه توییترش که اکنون غیرفعال است، میگوید: «من این کار را شروع کردم.»
اما اعلام میکند که آن را به تنهایی انجام نداده است. او به دورسی و دیگران اعتبار داده است. او که «بزرگترین مدافع داستان توییتر» لقب گرفته و نام این سایت را انتخاب کرده است، تاکید میکند: «میدانم که بدون من، توییتر اصلا وجود نداشت.»
ویلیامز با تایید کمی از این واقعیت، پس از انتشار صحبتهای گلس، پیام خود را در توییتر نوشت: «درست است که نوح هرگز به اندازه کافی برای نقش اولیه خود در توییتر اعتبار کسب نکرد. همچنین، او این نام را پیشنهاد کرد که بسیار درخشان بود.»
دورسی هیچ اظهار نظر عمومی درباره این ماجرا نکرد، اما بعدا اظهار داشت که در اخراج گلس دخالتی نداشته و این ادعا که او به ویلیامز گفته است «اگر نوح بماند، من در شرکت کار نمیکنم» را رد کرد.
در هر صورت، ویلیامز در راس یکی از موفقترین شرکتهای شبکه اجتماعی قرار گرفت و نام گلس تا حد زیادی از تاریخ توییتر پاک شد. در آوریل ۲۰۰۷، توییتر رسما به یک شرکت مستقل تبدیل شد و ویلیامز، دورسی را به عنوان مدیرعامل خود انتخاب کرد.
توییتر به رشد انفجاری رسید
اکنون داستان توییتر در آستانه بزرگترین رشد اقتصادی خود بود. زمانی که زلزلهای در سان فرانسیسکو رخ داد و کاربران از توییتر برای انتشار این خبر استفاده کردند، این اتفاق به نقطه عطفی برای توییتر تبدیل شد. پس از آن، کنفرانس تعاملی South By Southwest 2007 (SXSW) شاهد انفجار بزرگی در استفاده از توییتر بود. در این رویداد، روزانه بیش از ۶۰.۰۰۰ توییت ارسال میشد. تیم توییتر، حضور گستردهای در این رویداد داشت و از وایرال بودن کنفرانس و شرکتکنندگان آن بهره برد.
داستان توییتر در سالهای اولیه شکلگیری و رشد خود، دور از مشکل نبود. پایگاه کاربران توییتر با نرخ حیرتانگیزی رو به رشد بود و غالبا ظرفیت سرورها تمام میشد. هنگامی که سرورها بیش از حد بارگذاری میشدند، یک نقاشی از هنرمندی به نام Yiying Lu روی صفحه ظاهر میشد. در این نقاشی، یک نهنگ وجود داشت که توسط هشت پرنده از آب خارج شده تا آن را از غرق شدن در اقیانوس نجات دهند. تیم توییتر از این تصویر استفاده کرد، زیرا آنها فکر میکردند که این نقاشی نماد تایید وجود مشکل است و نشاندهنده این است که آنها مشغول کار برای حل آن مشکل هستند. این صفحه خطا در توییتر، وایرال شد و به زودی «نهنگ ناکام» لقب گرفت.
محدودیت ۱۴۰ کاراکتری یا ۲۸۰ کاراکتری؟
دلیل این که توییتر، محدودیت کاراکتر (حرف) را در توییتها اعمال میکند، این است که در ابتدا توییتر به عنوان یک پلتفرم مبتنی بر پیام کوتاه طراحی شده بود. در روزهای ابتدایی داستان توییتر ، ۱۴۰ کاراکتر، محدودیتی بود که اپراتورهای تلفن همراه با استاندارد پروتکل پیامکی به آن تحمیل کرده بودند. از آنجا که در نهایت، توییتر به یک پلتفرم وب تبدیل شد، محدودیت ۱۴۰ کاراکتر همچنان به عنوان یک برند تجاری باقی ماند.
با این وجود در سال ۲۰۱۷، توییتر تصمیم گرفت که محدودیت ۱۴۰ کاراکتر در عصر گوشیهای هوشمند، دیگر اهمیتی ندارد و به دلیل برخی اعتراضات، محدودیت توییت را به ۲۸۰ کاراکتر افزایش داد، هرچند این شرکت توضیح داد که بیشتر توییتها حدود ۵۰ کاراکتر دارند. افزایش کاراکتر برای کمک به کاربران توییتر طراحی شد تا وقت کمتری را صرف فکر کردن برای کاهش کاراکترها کرده و بیشتر وقت خود را به صحبت کردن بگذرانند.
نوآوری کاربران در توییتر
با افزایش تعداد کاربران توییتر، یک اتفاق خندهدار و ناگهانی رخ داد: کاربران برای استفاده از این سرویس، اصطلاحات جدید و روشهای مختلفی ایجاد کردند که در واقع یک نوآوری ناشی از ضرورت بود.
در ابتدا، کاربران هیچ راهی برای شناسایی یکدیگر در توییتر نداشتند. برخی از کاربران قبل از یک نام کاربری، نماد @ را قرار دادند تا کاربر دیگری را در یک توییت شناسایی کنند. این کار به یک روش شایع برای تایید کاربران دیگر تبدیل شد و تیم توییتر، این عملکرد بومی را به پلتفرم توییتر اضافه کرد. همین اتفاق در مورد هشتگها افتاد که اکنون جزو جداییناپذیر داستان توییتر هستند.
همچنین این عملکرد کاربر محور، منبع ریتوییتها محسوب میشد. کاربران میخواستند راهی برای ارسال مجدد پیام از یک کاربر توییتر پیدا کنند، در عین این که نام اصلی کاربری که در ابتدا آن را توییت کرده حفظ شود. کاربران قبل از ارسال پیام، شروع به اضافه کردن RT کردند و به فالوورهای خود پیام دادند که توییت زیر یک گزارش است. در آگوست ۲۰۱۰، این قابلیت به طور رسمی به این پلتفرم اضافه شد. در سپتامبر ۲۰۱۱، تعداد کاربران توییتر به ۱۰۰ میلیون نفر رسید.
توییتر و واین(vine)
در اکتبر سال ۲۰۱۲، توییتر پیشنهاد خرید استارت آپ واین را با ۳۰ میلیون دلار داد و مالکیت آن را به دست آورد. این پلتفرم به افراد اجازه میداد کلیپهای ۶ ثانیهای از زندگی روزمره خود را ضبط کنند و به سرعت در اینترنت شایع شد.
در سال ۲۰۱۳، با معرفی کلیپ ویدئویی ۱۵ ثانیهای در اینستاگرام، پلتفرم واین مورد انتقاد قرار گرفت. به دنبال آن، اسنپ چت، خیلی سریع برای کاربران خود امکان ارسال کلیپهای ۱۰ ثانیهای را فراهم کرد. واین نتوانست خود را در این رقابت متمایز کند و خیلی زود، کاربران و تبلیغکنندگان آن به سمت پلتفرمهای جدیدتر رفتند.
در پی برنامههایی برای در همآمیختن توییتر و واین و تلاش ناکام در فروش این پلتفرم، توییتر در اکتبر سال ۲۰۱۶، واین را تعطیل کرد.
برخورد مدیرعاملها
بنیانگذاران داستان توییتر ، اوان ویلیامز و جک دورسی در حالی که کار خود را به عنوان دو دوست شروع کردند و حتی ویلیامز، جک را به عنوان شخصی برای رهبری توییتر انتخاب کرد، روابط آنها خیلی سریع به هم خورد. ویلیامز متقاعد شد که دورسی فاقد تجربه برای اداره این شرکت است. خرابی مداوم سرورها در سالهای ابتدایی و وقتگذرانی برای دنبال کردن سرگرمیهای خارج از محل کار توسط دورسی، طبق گفتهها باعث شد ویلیامز، دورسی را کنار بگذارد.
در اکتبر ۲۰۰۸، ویلیامز سهامداران توییتر را متقاعد کرد که دورسی نمیتواند این شرکت را اداره کند و آنها هم به نوبه خود به دورسی اطلاع دادند که او باید کنارهگیری کرده و با به عهده گرفتن یک نقش تشریفاتی به عنوان یک عضو هیئت مدیره با اوان به عنوان مدیرعامل جایگزین شود.
روایت رسمی این بود که توافق متقابل حاصل شده و دورسی برای انجام سایر وظایف در این شرکت کنارهگیری کرده است، در حالی که ویلیامز باتجربه، جهتگیری کسبوکار را هدایت میکند. در حقیقت، دورسی هیچ نقش معنیداری در شرکت نداشت و در سکوت نسبت به آن خشمگین بود.
او از این زمان برای شروع یک استارتاپ جدید به نام Square استفاده کرد و برای بیان روایت خودش، راهی یک حمله جدی رسانهای شد. دورسی در حالی که در مورد ماهیت اخراج خود توضیحی نمیداد، یک تور مطبوعاتی گسترده را به راه انداخت و تقریبا هرگونه فرصت مصاحبهای را میپذیرفت تا راهی برای گفتن داستانی باشد که او را به عنوان تنها مخترع توییتر و متفکر واقعی پشت این پلتفرم نشان دهد. این امر در حالی اتفاق افتاد که نام اوان ویلیامز و بیز استون در میان ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار مطرح شد، در حالی که نام دورسی در این فهرست نبود.
با گذشت زمان و تغییر سهامداران توییتر، سرانجام دورسی، افرادی را پیدا کرد که با او همدل بودند. دورسی از طریق سلسله جلسات ناشناختهای برای ویلیامز، اکثریت هیئت مدیره توییتر را به دست آورد. این امر در اکتبر سال ۲۰۱۰ به اوج خود رسید و هیئت مدیره به ویلیامز که غافلگیر شده بود، گفت که او باید از سمت خود به عنوان مدیرعامل کنارهگیری کند. پس از آن دیک کاستولو مدیرعامل شد. در حالی که برخی ناامیدیها به دلیل عدم قاطعیت ویلیامز در مقابله با نرخ رشد کاهنده توییتر و سوالات همیشگی از سودآوری آن وجود داشت، این اخراج، بیشتر محصول مبارزات مخفی دورسی بود. در حالی که برنامه اولیه این بود که ویلیامز به طور کامل از شرکت خارج شود، مداخلهای از سوی بیز استون (که از جریان بیخبر بود) باعث شد ویلیامز به عنوان مدیر محصول، سمتی را به عهده بگیرد. اما همانطور که مشخص شد، مدیرعامل سابق متوجه شد که موقعیت وی تا حد زیادی تشریفاتی خواهد بود و در اوایل سال ۲۰۱۱، ویلیامز این شرکت را ترک کرد. در جولای ۲۰۱۵، کاستولو استعفا داد و به این ترتیب دورسی مدیرعامل شد.
بنا به گزارشها، روابط بین دو بنیانگذار در سالهای پس از آن، نرمتر شده است و ویلیامز از دورسی در هنگام بازگشت رسمی به عنوان مدیرعامل در سال ۲۰۱۵، در توییتر حمایت کرد.
سهام توییتر
توییتر طی این سالها، روند صعودی و فرازونشیبهایی را تجربه کرده است، اما اکنون به نظر میرسد که این شرکت میتواند در آینده هم جایگاه درخشانی داشته باشد.
سهام این شرکت در دورهای با کاهش روبهرو شد، اما ترکیبی از ابتکارات جدید جذب کاربر، رشد پایدار درآمد و مزایای رقابتی نسبت به رقبای خود، نشان میدهد که آینده این شرکت هنوز هم میتواند درخشان باشد. از این زمان، قیمت سهام توییتر در حدود ۱۸/۳۷ دلار برای هر سهم است.
جایگاه امروز توییتر
توییتر تقریبا ۳۳۰ میلیون کاربر در سراسر جهان دارد. روزانه بیش از ۵۰۰ میلیون توییت ارسال میشود و ۱۴۰ میلیون کاربر روزانه دارد. در سال ۲۰۰۸، توییتر هشت کارمند داشت. امروز بیش از ۴۰۰ نفر کارمند دارد و در حال استخدام افراد بیشتری است.
با این حال، این کار الگویی برای سودآوری مداوم ارائه نمیدهد. سوال واقعی این بود که چگونه تبلیغات را به روشی معرفی کند که برای کاربران، بیش از حد مزاحمت ایجاد نکند. بنیانگذاران توییتر همه با قاطعیت میخواستند از تقلید کردن از فیسبوک جلوگیری کنند. این راهحل در سال ۲۰۱۰ با توییتهای تبلیغاتی ارائه شد.
این توییتها تقریبا ۸۵٪ از درآمد توییتر را شامل میشوند و یک توییت، حساب یا ترند خاص (مانند یک هشتگ خاص) در فیدهای مردم ظاهر میشود که با پول پرداخت شده برای آن بر اساس هر کلیک و ریتوییت درآمد ایجاد میشود. در سال ۲۰۱۵، این مدل در داستان توییتر حدود ۴۰۰ میلیون دلار درآمد ایجاد کرده است.
توییتر چگونه درآمد کسب میکند؟
با توجه به موفقیت همه جانبه داستان توییتر در جذب کاربران، سوالی که سالها بعد از موفقیت آن مطرح شد، این است که «توییتر چگونه میتواند درآمد کسب کند؟»
اولین سودآوری توییتر در سال ۲۰۰۹ به دست آمد که توییتر حق فروش توییتهای خود را برای مشاهده در موتورهای جستجوی بینگ و گوگل با مبلغ ۱۰ و ۱۵ میلیون دلار به دست آورد.